ته بساط و چیزهای سهل و ریز باشد. و در مؤید الفضلا خرد و مورد با واو معدوله در ثانی بمعنی ریزه ریزه و ترجمه منکسر نوشته اند. (از برهان قاطع). خرده مرده نیز گویند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). ته کار. چیزهای بی ارج. ریز و میز: گر بخواهد بزخم گرز کند کوه را خرد و مرد و ریزبریز. فرخی. نفس و شیطان خواست خود را پیش برد وآن عنایت قهر گشت و خرد و مرد. مولوی (مثنوی). چونکه روباهش بسوی برج برد تاکند شیرش بجمله خرد و مرد... مولوی (مثنوی). خلعت و ادرار از راهش نبرد کرد که را زامر شاه او خرد و مرد. مولوی (مثنوی). نه هر بار خرما توان خورد و برد که افتد که ناگه شود خرد و مرد. سعدی (بوستان). خضا، خرد و مرد شدن چیزی تر. (منتهی الارب). لری که بشتاب نماز را تمام کردن میخواسته است، سورۀ توحید رابدین گونه خوانده است: قل هو اﷲ احد با خرد و مردش کفواً احد. (یادداشت بخط مؤلف) ، کلام بیهوده. کلام بی معنی و ناچیز. (از ناظم الاطباء)
ته بساط و چیزهای سهل و ریز باشد. و در مؤید الفضلا خرد و مورد با واو معدوله در ثانی بمعنی ریزه ریزه و ترجمه منکسر نوشته اند. (از برهان قاطع). خرده مرده نیز گویند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). ته کار. چیزهای بی ارج. ریز و میز: گر بخواهد بزخم گرز کند کوه را خرد و مرد و ریزبریز. فرخی. نفس و شیطان خواست خود را پیش برد وآن عنایت قهر گشت و خرد و مرد. مولوی (مثنوی). چونکه روباهش بسوی برج برد تاکند شیرش بجمله خرد و مرد... مولوی (مثنوی). خلعت و ادرار از راهش نبرد کرد کُه را زَامر شاه او خرد و مرد. مولوی (مثنوی). نه هر بار خرما توان خورد و برد که افتد که ناگه شود خرد و مرد. سعدی (بوستان). خضا، خرد و مرد شدن چیزی تر. (منتهی الارب). لری که بشتاب نماز را تمام کردن میخواسته است، سورۀ توحید رابدین گونه خوانده است: قل هو اﷲ احد با خرد و مردش کفواً احد. (یادداشت بخط مؤلف) ، کلام بیهوده. کلام بی معنی و ناچیز. (از ناظم الاطباء)